ارتداع

لغت نامه دهخدا

ارتداع. [ اِ ت ِ ]( ع مص ) آلوده شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). آلوده شدن بچیزی. ( منتهی الارب ). || وازده شدن از کاری. ( زوزنی ). از کاری بازایستادن. ( تاج المصادر بیهقی ). بازایستادن. || برگردیدن. ( منتهی الارب ). || بازداشته شدن ( از کاری ). || اثر گرفتن از رنگ و بوی چیزی. ( آنندراج ).

فرهنگ عمید

بازایستادن و خودداری کردن از کاری.

فرهنگ فارسی

برگشتن، برگردیدن، بازداشته شدن، بازایستادن ازکاری ، آلوده شدن به چیزی
آلوده شدن باز ایستادن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال سنجش فال سنجش فال ابجد فال ابجد فال احساس فال احساس