اختطاط

لغت نامه دهخدا

اختطاط. [ اِ ت ِ ] ( ع مص )اِخطاط. نشان ِ بنا برکشیدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). طرح ریزی کردن. خط برکشیدن گرد زمین و حَدّ پیدا کردن برای بناء و جز آن : انه الّذی اختط اساس الجامع بالقاهرة مما یلی باب الفتوح. ( ابن خلکان ). || سر ریش بدمیدن. ( تاج المصادر بیهقی ). عذار برآوردن. ( منتهی الارب ). موی ریش برآورده شدن. || خطدار گشتن روی کسی. || از آن خود گردانیدن خِطه را و نشان کردن بر آن. ( منتهی الارب ).

فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] (مص م . ) خط بر چهره دمیدن ، ریش درآوردن .

ویکی واژه

خط بر چهره دمیدن، ریش درآوردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
استخاره کن استخاره کن فال فنجان فال فنجان فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال تک نیت فال تک نیت