پیچ واپیچ

لغت نامه دهخدا

پیچ واپیچ. ( ص مرکب ) پیچ و واپیچ. پیچاپیچ. پیچ درپیچ. پیچ پیچ. پرپیچ. پیچناک. با پیچهای بسیار. بسیار بدین سوی و آن سوی گردنده. || خم اندرخم. شکن برشکن. || درهم. بهم پیچیده. حلقه زده چون مار.

فرهنگ معین

(ص مر. ) ۱ - با پیچ های بسیار، دارای پیچ و خم . ۲ - خم اندر، شکن در شکن .

فرهنگ عمید

پیچاپیچ، پیچ درپیچ، پیچ پیچ، پرپیچ وخم، به هم پیچیده.

فرهنگ فارسی

( صفت ۱- باپ یچهای بسیار دارای پیچ و خم پیچا پیچ راه پیچ وا پیچ . ۲- بسیار بدین سوی و آن سوی گردنده . ۳- خم اندر خم شکن درشکن . ۴-در هم بهم پیچیده حلقه زده مانند مار.

ویکی واژه

با پیچ‌های بسیار، دارای پیچ و خم.
خم اندر، شکن در شکن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال درخت فال درخت فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال پی ام سی فال پی ام سی فال فنجان فال فنجان