اوصاف متکبران

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تکبر عبارت است از: اظهار برتری بر دیگران؛ خودداری از پذیرش حق. که در زیز برخی از اوصاف متکبّران ذکر می شود.
بدترین تکبّر، تکبّر در برابر خداوند است که با تأثیر سوء بر روح و فکر، انسان را در برابر آیات و حجت های الهی همچون سنگی خارا موجودی انعطاف ناپذیر و غیر قابل نفوذ درمی آورد که نه به اندرز ناصحان گوش می سپارد و نه به هشدارهای الهی اعتنایی دارد و پیوسته با غرور و نخوت در مسیر خلاف قدم برمی دارد :«واِذا قیلَ لَهُ اتَّقِ اللّهَ اَخَذَتهُ العِزَّةُ بِالاِثمِ فَحَسبُهُ جَهَنَّمُ...». انسان متکبر بر اثر تکذیب آیات الهی بر قلبش مهر زده می شود، به گونه ای که دیگر در آیات الهی تفکر نمی کند و از آن ها عبرت نمی گیرد و بر کفر و تکذیب اصرار میورزد و در نتیجه تبهکاری خود از قابلیت هدایت خارج می شود و به رغم مشاهده آیات الهی از تسلیم در برابر آن امتناع ورزیده، بر سر دو راهی هدایت و ضلالت ، گمراهی را در پیش می گیرد:«سَاَصرِفُ عَن ءایتِیَ الَّذینَ یَتَکَبَّرونَ فِی الاَرضِ بِغَیرِ الحَقِّ واِن یَرَوا کُلَّ ءَایَة لا یُؤمِنوا بِها و اِن یَرَوا سَبیلَ الرُّشدِ لا یَتَّخِذوهُ سَبیلاً...». با توجه به سیاق آیه، قید «بِغَیرِ الحَقِّ» توضیحی است ، گرچه برخی با احترازی دانستن آن، تکبر به غیر حق را در آیه در برابر تکبر به حق و بجا دانسته و برخی دیگر نیز بر این باورند که قید «بِغَیرِ الحَقِّ» برای تأکید است، زیرا تکبر در میان انسان ها جز به غیر حق نیست و تکبر به حق، ویژه خدای متعالی است. انسان های متکبر بدون هیچ حجتی درباره نشانه های خداوند به مجادله می پردازند و این گونه خداوند بر دل هر متکبر زورگویی مُهر می نهد:«اَلَّذینَ یُجدِلونَ فی ءایتِ اللّهِ بِغَیرِ سُلطن اَتهُم کَبُرَ مَقتًا عِندَ اللّهِ وعِندَ الَّذینَ ءامَنوا کَذلِکَ یَطبَعُ اللّهُ عَلی کُلِّ قَلبِ مُتَکَبِّر جَبّار». آنان از سر نخوت در بیراهه گمراهی پیشتازند:«و مِنَ النّاسِ مَن یُجدِلُ فِی اللّهِ بِغَیرِ عِلم ولا هُدًی ولا کِتب مُنیر • ثانِیَ عِطفِهِ لِیُضِلَّ عَن سَبیلِ اللّهِ لَهُ فِی الدُّنیا خِزیٌ ونُذیقُهُ یَومَ القِیمَةِ عَذابَ الحَریق». «ثانِیَ عِطفِهِ» کنایه از تکبر و اعراض از حق است ، زیرا «ثَنْی» به معنای کسر، برگردانیدن و پیچاندن و «عِطف» به معنای پهلوست و شخص اعراض کننده گویا شانه خود را به نشانه اعتراض می پیچاند. گفته شده:آیه در شأن ابوجهل نازل شده است که در برابر آیات الهی و پیام رسول خدا(صلی الله علیه وآله) از روی نادانی و تکبر برخورد می کرد. براساس آیه ۵۶ غافر مجادله با پیامبر درباره نشانه های خدا تنها برخاسته از کبر است :«اِنَّ الَّذینَ یُجدِلونَ فی ءایتِ اللّهِ بِغَیرِ سُلطن اَتهُم اِن فی صُدورِهِم اِلاّ کِبرٌ ما هُم بِبلِغیهِ فاستَعِذ بِاللّهِ اِنَّهُ هُوَ السَّمیعُ البَصیر». تکبّر حجاب علوم و معارف است و قلب انسان متکبر که می توانست ظرف حقایق باشد مانند زمین سخت و نفوذناپذیر گشته، هیچ حکمت و کلام حقی در آن اثر نمی کند، چنان که قرآن کریم درباره نهایت تکبر و امتناع ورزیدن کافران از پیروی پیامبر(صلی الله علیه وآله) و ایمان به وی می فرماید :«ص والقُرءانِ ذِی الذِّکر • بَلِ الَّذینَ کَفَروا فی عِزَّة و شِقاق». عزّت از أرض عَزاز به معنای زمین محکم و نفوذناپذیر گرفته شده است. در شأن نزول آیه یاد شده آمده است که گروهی از سران قریش از جمله ابوجهل نزد ابوطالب آمده، از وی خواستند تا از برادرزاده خود بخواهد که از مخالفت با خدایان آن ها دست بردارد. پیامبر (صلی الله علیه وآله) فرمود:آیا حاضرید در یک جمله با من توافق کنید تا در سایه آن بر عرب حکومت کنید؟ آنان فوراً پذیرفتند. پیامبر فرمود:بگویید:«لا إله إلاّ الله». آنان با شنیدن این جمله چنان هراسان شدند که از بیم تأثیر آن انگشت هایشان را در گوش خود فرو برده، با سرعت از آنجا خارج شدند.
بخل و کتمان نعمت
متکبران در برابر انفاق ، به بخل و به جای قدردانی از نعمت به کتمان آن فرمان می دهند :«... اِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ مَن کانَ مُختالاً فَخورا • اَلَّذینَ یَبخَلونَ و یَأمُرونَ النّاسَ بِالبُخلِ و یَکتُمونَ ما ءاتهُمُ اللّهُ مِن فَضلِهِ...». مختال به معنای گرفتار خُیَلاء یعنی تکبر براساس فضیلت موهوم است و فَخُور نیز کسی است که مناقب و خوی های خود را از راه کبر و خودنمایی برمی شمارد. گفته شده:از آنجا که متکبر، با نعمت های الهی مانند اموالی که به او عنایت شده بر دیگران تکبّر می ورزد برای تداوم بخشیدن به تکبّر خویش، با بخل تلاش می کند اموالش را حفظ کند و آن گاه که می بیند انفاق کنندگان، نزد مردم شهرت و موقعیت پیدا می کنند، آنان را نیز به بخل دعوت می کند و هرگاه تحت تأثیر افکار عمومی مجبور به انفاق شود، برای حفظ اموالش آن ها را پنهان کرده، به فقر تظاهر می کند. برخی گفته اند:مختال متکبّری است که اثر کبر او در حرکات و اعمالش ظاهر می شود و فخور متکبری که اثر کبرش در گفتار وی آشکار می شود.
ریا
تکبر می تواند در انگیزه انسان نیز اثر سوء گذاشته، موجب شود تا اعمال وی از جمله انفاق صرفاً برای کسب شهرت و مقام و نه رضای خدا صورت گیرد، چنان که برخی برای دستیابی به سود دنیوی انفاق می کنند؛ نه بر اساس استحقاق و نیاز دیگران به انفاق: «والَّذینَ یُنفِقونَ اَمولَهُم رِئاءَ النّاسِ ولا یُؤمِنونَ بِاللّهِ و لا بِالیَومِ الأخِرِ و مَن یَکُنِ الشَّیطنُ لَهُ قَرینًا فَساءَ قَرینا».
رفتارهای غرورآمیز
...
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم