دالان داری

لغت نامه دهخدا

دالانداری. ( حامص مرکب ) عمل دالاندار. شغل دالاندار. کار دالاندار. || ( اِمرکب ) مبلغی که به دالاندار دهند. پولی که محافظ دالان را دهند. اجرت دالاندار. || قسمی خراج.

فرهنگ معین

(اِمر. ) پولی که دالاندار به عنوان انعام از خریداران اجناس کاروانسرا می گرفت .

فرهنگ عمید

۱. شغل و عمل دالان دار.
۲. (اسم ) [مجاز] پولی که دالان دار از کسانی که کالایی در کاروان سرا خریداری کنند به رسم انعام می گیرد.

ویکی واژه

پولی که دالاندار به عنوان انعام از خریداران اجناس کاروانسرا می‌گرفت.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم