گولی

لغت نامه دهخدا

گولی. ( حامص ) عمل گول. صفت گول. حالت وچگونگی گول. کانائی. چلی. خلی. احمقی. ( فرهنگ رشیدی ). غفلت. نادانی. ابلهی. ( ناظم الاطباء ) :
هرکجا نام او بری ندمد
زان زمین گولی و نکوهش و ننگ.فرخی.همه مشغولی عالم گولی است
ترک گولی به خدا مشغولی است.جامی.گولی من به کار عشق مگیر
نه به یک چَه ْ دو بار افتادم.دهخدا.خالِفَة. حذب. خُرق. خَرِق. خُرقة. خَلاطَة. خَلافَة. دَعفَقَة. دَعِک. دَوغَة. رَث َء. رَثیَة. رَطَاء.رُعالَة. رَقاعَة. رَهَق. طَرَط. طُغومَة. طُغومیَة. طُرقَة. عَبش. عَبِش. عُنجَهیَّة. عُنجَهانیَّة. غَباوَة. غَبوَة. عِرین. عِزیل. ( منتهی الارب ).
گولی. [ گو / گ ُ ] ( اِ ) این کلمه را فرهنگ ناظم الاطباء آورده است به معانی گلوله و گوی ، گره ، گردی ، حب هر چیز گرد، گوی کودکان که بدان بازی کنند. اما مجموع خاص آن فرهنگ است.
گولی. ( اِخ ) دهی است از دهستان گورائیم بخش مرکزی شهرستان اردبیل. واقع در 25000 گزی جنوب اردبیل و 65000گزی شوسه هروآباد به اردبیل. کوهستانی و هوای آن معتدل است. سکنه آن 341 تن است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و حبوبات است. شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

فرهنگ فارسی

احمقی ابلهی کانایی نادانی : همه مشغولی عالم گولی است ترک گولی بخدا مشغولی است . ( جامی )
این کلمه را فرهنگ ناظم الاطبائ آورده است به معانی : گلوله و گوی کره . گردی حب هر چیز گرد گوی کودکان .

فرهنگ اسم ها

اسم: گولی (دختر) (کردی)
معنی: یک گل ( نگارش کردی

دانشنامه عمومی

گولی (داغستان). گولی ( به لاتین: Gulli ) یک منطقهٔ مسکونی در روسیه است که در شهرستان کایتاگسکی واقع شده است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال کارت فال کارت فال سنجش فال سنجش فال اعداد فال اعداد فال اوراکل فال اوراکل