ماست مالی

لغت نامه دهخدا

ماست مالی. ( حامص مرکب ) مداهنه. ( یادداشت به خطمرحوم دهخدا ). || سرسری گرفتن و پوشاندن دقایق امری. اغماض کردن. ندیده گرفتن مسائلی که موجب خشم یا اختلاف گردد. و رجوع به ماست مالی کردن شود.

فرهنگ عمید

۱. [مجاز] سرسری انجام دادن کاری.
۲. [مجاز] پوشاندن عیب ونقص امری، لاپوشانی کردن.

فرهنگ فارسی

عمل ماست مالی کردن : آری دخترجان . اینها ماست مالی و محض خالی نبودن عریضه است .
مداهنه
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم