گرد برخاستن

لغت نامه دهخدا

گرد برخاستن. [ گ َ ب َ ت َ ] ( مص مرکب ) گرد بلند شدن. غبار برآمدن. غبار بلند شدن. هَبو. ( تاج المصادر بیهقی ). اِعتکاب. ( منتهی الارب ). || اندوه و غم آشکار شدن :
برفتند با سوگواری و درد
ز درگاه کی شاه برخاست گرد.فردوسی.

فرهنگ معین

( ~ . بَ تَ ) (مص ل . ) ۱ - گرد بلند شدن ، غبار برآمدن . ۲ - به نهایت ویران شدن .

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - بلند شدن گرد بر آمدن غبار ۲ - آشکار شدن غم و اندوه : برفتند با سوگواری و درد زدرگاه کی شاه برخاست گرد .

ویکی واژه

گرد بلند شدن، غبار برآمدن.
به نهایت ویران شدن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم