کبود طست

لغت نامه دهخدا

کبود طست. [ ک َ طَ ] ( اِ مرکب ) تشت کبود. || کنایه از آسمان است. ( برهان ) :
خایه زر پرید مرغ آسا
از پی این کبود طست آخر.خاقانی.و رجوع به کبود طشت شود.

فرهنگ فارسی

تشت کبود کنایه از آسمان است
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم