ژاژ درائیدن

لغت نامه دهخدا

ژاژ درائیدن. [ دَ دَ ] ( مص مرکب ) بیهوده گفتن. ژاژ خائیدن. رجوع به ژاژ خائیدن شود :
کسی که ژاژ دراید به درگهی نشود
که چربگویان آنجا شوند کندزبان. فرخی.چرا گر چون من است او همچو من بر صدر ننشیند
وگر نی چون بجوید نان و خیره ژاژ بدراید.ناصرخسرو.

فرهنگ فارسی

بیهوده گفتن . ژاژ خائیدن .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم