واپس امدن

لغت نامه دهخدا

( واپس آمدن ) واپس آمدن. [ پ َ م َ دَ ] ( مص مرکب ) برگشتن. بازآمدن. مراجعت کردن. ( ناظم الاطباء ) :
پیشه ها و خلقها از بعد خواب
واپس آید هم به خصم خود شتاب.مولوی.یکدم ار مجنون ز خود غافل شدی
ناقه گردیدی و واپس آمدی.مولوی.

فرهنگ فارسی

( وا پس آمدن ) برگشتن . باز آمدن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم