نمک پراکندن

لغت نامه دهخدا

نمک پراکندن. [ ن َ م َ پ َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) نمک پاشیدن. نمک افشاندن :
خلقی به تیغ غمزه خون خوار و لعل لب
مجروح می کنی و نمک می پراکنی.سعدی.ریش فرهاد بهترک بودی
گر نه شیرین نمک پراکندی.سعدی.

فرهنگ فارسی

نمک پاشیدن ٠ نمک افشاندن ٠
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم