لغت نامه دهخدا قیزملک. [ م َ ل ِ ] ( اِخ ) ملکه گرجستان ، زنی که پادشاه تمامت گرج بود. ( تاریخ جهانگشاج 1 پاورقی ص 212 و ج 2 ص 160 ). گویند که چون به ابوبکر رضی اﷲ عنه خبر رسید که شه عجم زنی است ، گفت : ذل من اسند امره الی امراءة. ( همان کتاب ج 2 ص 161 ).