لغت یاب
|
دیکشنریها
دیکشنری تخصصی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
فرهنگ فارسی
فرهنگ اسم ها
فرهنگستان زبان و ادب
دانشنامه عمومی
دانشنامه آزاد فارسی
دانشنامه اسلامی
ویکی واژه
نصب
فرو کندن
لغت نامه دهخدا
فروکندن. [ ف ُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) کندن و ریختن. کشیدن و کندن. رجوع به فروکنده شود.
فرهنگ فارسی
کندن و ریختن . کشیدن و کندن
گزارش محتوای نامناسب
بیا فالت رو بگیرم!!!
بزن بریم
فال تک نیت
فال میلادی
فال تاروت
فال شیخ بهایی