صناعت کردن

لغت نامه دهخدا

صناعت کردن. [ ص ِع َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) مهارت نمودن. استادی نشان دادن چنانکه بر حریف پیروز شود. غالب آمدن :
چودر بازی صناعت کرد بهرام
ز عرصه ، شاه بیرون رفت ناکام.نظامی.

فرهنگ فارسی

پیشه ور
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم