سرگوش گرفتن

لغت نامه دهخدا

سرگوش گرفتن. [ س َ رِ گ ِ رِ ت َ ] ( مص مرکب ) مطیع و منقاد شدن. ( آنندراج ) ( غیاث ) :
شیران برهت جمله سرگوش گرفتند
تا آهوی شیرافکن تو شیر کمین شد.موسی استرآبادی ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

مطیع و منقاد شدن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم