دست افکن

لغت نامه دهخدا

دست افکن. [ دَ اَ ک َ ] ( نف مرکب ، اِ مرکب ) دست افکننده. دست افگن. || کنایه ازخادم و خدمتکار. ( برهان ) ( انجمن آرا ). خادم و پرستار. ( آنندراج ). خدمتکار. ( ناظم الاطباء ). پاکار. ( برهان ). || کنایه از عاجز و ناتوان. ( برهان ) ( از انجمن آرا ). مغلوب و زبون. ( آنندراج ). || کنایه از یادگار. ( انجمن آرا ). یادگار و نشان که از دست گذارند چون تصویر و خط و جز آن. ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

دست افکننده دست افگن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ای چینگ فال ای چینگ فال نخود فال نخود فال جذب فال جذب فال انبیا فال انبیا