لغت نامه دهخدا
با خود از بهر تسلی از تو می بافد دروغ
دل که بر امید وصلت چاه محنت چاه اوست.سیفی ( از آنندراج ).- دروغ بافتن بر کسی ؛ به کسی نسبت دروغ دادن و بهتان برکسی بستن. ( ناظم الاطباء ).
- دروغ بربافتن ؛ دروغ بافتن. دروغ گفتن. اختراص. ( منتهی الارب ). اختلاق. ( دهار ). اعضاه. ( منتهی الارب ). افتراً. ( دهار ) ( ترجمان القرآن جرجانی ). افتعال. تخرق. ( منتهی الارب ). تخلق. ( دهار ). خبن. ( منتهی الارب ) :
به هریک چند بربافد دروغی
دهد زان گوهر خود را فروغی.جامی ( از آنندراج ).مَغل ؛ دروغ بربافتن و بد گفتن به حق کسی نزد سلطان. ( از منتهی الارب ).
- دروغ فرابافتن ؛ دروغ بافتن ، دروغ ساختن. اختلاق. ( ترجمان القرآن جرجانی ). افتراء. افتعال. تخرق. تخلق. ( تاج المصادر بیهقی ).