درازکش کردن

لغت نامه دهخدا

درازکش کردن. [ دِ ک َ / ک ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) در اصطلاح نظام ، بروی خفتن. برو بدرازاخفتن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). دمر شدن. به رو بر زمین قرار گرفتن. از حرکات نظام هنگام تیراندازی ، تا خویشتن استتار کنند و هدف گلوله دشمن قرار نگیرند.

فرهنگ فارسی

در اصطلاح نظام بروی خفتن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال مکعب فال مکعب فال اوراکل فال اوراکل فال زندگی فال زندگی فال ای چینگ فال ای چینگ