دایر مدار

لغت نامه دهخدا

دایر مدار. [ ی ِ م َ ] ( اِ مرکب ) مدار گردنده. || گردش جای و محل دوران گرداننده و مجازاً گردنده. جای گردش و حرکت. || پایه ورکن اصلی و چرخاننده امور. که همه چیز بر او گذر دارد و بر او نهاده آمده است. کسی یا چیزی که در انجام کاری یا چیزی کمال اهمیت را دارد. ( فرهنگ نظام ).

فرهنگ فارسی

مدار گردنده
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال عشق فال عشق فال درخت فال درخت