خمار گشایی

لغت نامه دهخدا

خمارگشایی. [ خ ُ گ ُ ] ( حامص مرکب ) خمارشکنی. رفع خماری : و همان شب اتفاق عروسی بود و جمله... به عشرت و نشاط مشغول سحرگاهی بر سر آن مخاذیل افتاد ایشان را خمارگشایی خوش فرمود و یک کودک را زنده نماند. ( بدایعالازمان فی تاریخ کرمان ).

فرهنگ فارسی

خمار شکنی رفع خماری
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چوب فال چوب فال احساس فال احساس فال تک نیت فال تک نیت فال اعداد فال اعداد