جفته انداختن

لغت نامه دهخدا

جفته انداختن. [ ج ُ ت َ / ت ِ اَ ت َ ] ( مص مرکب ) جفتک انداختن :
جفت و طاق سپهر درشکند
جفته ای کان تکاور اندازد.خاقانی.خر ز بهر دفع خار از سوز و درد
جفته می انداخت صد جا زخم کرد.مولوی.جفته اندازد یقین آن خر ز درد
حبذا آن کس کز او پرهیز کرد.مولوی.در بیابان چو گورخر میتاخت
بانگ میکرد و جفته می انداخت.سعدی.رجوع به جفته و جفتک انداختن شود.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) لگد زدن ستور ( اسب و شتر و مانند آنها ) .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم