لغت نامه دهخدا
ز غیرت از ریاضی دان رمیده
که حرف جسم تعلیمی شنیده.اثر ( از آنندراج ).در اصطلاح ، عرضی است که بالذات قابل انقسام در جهات سه گانه ( طول و عرض و عمق ) باشد و بعبارت دیگر نفس تصور طول و عرض و عمق بدون توجه به موضوع را جسم تعلیمی گویند. و به تعبیر دیگر کمیتی است قائم به جسم طبیعی که در جسم تعلیمی ساری است بدان صورت که جهات سه گانه در آن تحقق داشته باشد. و نیز در تعریف آن گفته اند: نفس ابعاد سه گانه بدون التفات به چیزی از مواد و احوال آن باشد و بدان جهت آنرا تعلیمی نامند که موضوع علوم تعلیمی یعنی علوم ریاضی است. ( از دستورالعلماء ج 1 ص 402 ). و مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون آرد: کلمه «جسم » به اشتراک لفظی بر دو معنی اطلاق گردد: یکی جسم تعلیمی که موضوع علوم تعلیمی یعنی علوم ریاضی است که آنرا ثخن هم گویند و آنرا چنین تعریف کنند: کمی باشد که قبول ابعاد سه گانه کند بنحوی که متقاطع بر زوایای قائمه باشد. و قید متقاطع به زوایای قائمه در تعریف بمنظور خارج ساختن سطح باشد، زیرا جنس تعریف یعنی کم شامل سطح نیز هست. برخی فرق بین جسم تعلیمی و جسم طبیعی را بدین صورت یاد کرده اند که : یک قطعه معین از موم را میتوان به شکلهای مختلف درآورد و با تعدد اشکال جسم تعلیمی متعدد شود، لیکن جسم طبیعی در تمام اشکال امر واحدی بیش نیست. و اگر بخواهیم از جسم تعریف عامی بیاوریم که جسم تعلیمی و طبیعی را هر دو شامل شود گوئیم : «امری است که قابل فرض ابعاد سه گانه متقاطع بر زوایای قائمه باشد» و بدین طریق کلمات جوهر و کم را در تعریف نیاورده ایم که خاص جسم طبیعی یا تعلیمی گردد. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ).خواجه نصیر آرد: و جسم را طول و عرض و عمق بود و این جسم را جسم تعلیمی گویند. ( از اساس الاقتباس ص 41 ).چیزیست که در طول و عرض و عمق انقسام پذیرد و انتهای آن سطح باشد که آن خود نهایت جسم طبیعی است. و بدان جهت که در علوم تعلیمی ( علم ریاضی ) از آن بحث می شود آنرا جسم تعلیمی گویند، زیرا در علوم ریاضی از کم متصل و منفصل بحث می شود که به تعلیم و ریاضت انتساب دارند و برای تعلیم و تربیت روان کودکان بدین علوم که درک آنها آسانتر است ابتدا می شود. ( از تعریفات جرجانی ).