جدایی فکندن

لغت نامه دهخدا

جدایی فکندن. [ ج ُ ف ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) دوری افکندن. فرقت انداختن :
جفت چرا کردشان به حکمت و صنعت
چون بمیانشان فکند خواست جدایی.ناصرخسرو.رجوع به جدایی و جدا شود.

فرهنگ فارسی

دوری افکندن فرقت انداختن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم