جایگیر افتادن

لغت نامه دهخدا

جایگیر افتادن. [ اُ دَ ] ( مص مرکب ) استوار شدن. جایگزین شدن. رسوخ یافتن. قرار گرفتن : مردمان سیستان همه سوگند بجان او یاد کردندی از محبت او که بدلها جایگیر افتاد. ( تاریخ سیستان ).

فرهنگ فارسی

استوار شدن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ارمنی فال ارمنی فال زندگی فال زندگی فال ای چینگ فال ای چینگ فال تاروت فال تاروت