جان پریان. [ ن ِ پ َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از شراب انگوری باشد. ( برهان ). کنایه از شراب : میکند جان جان پریان را جنون دل فراق جان آدم کرد خون ( ؟ ).( از بهار عجم ) ( آنندراج ).از پیکر گاو آید در کالبد روح جان پریان کز تن خُم یافت رهایی.خاقانی.