جان پریان

لغت نامه دهخدا

جان پریان. [ ن ِ پ َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از شراب انگوری باشد. ( برهان ). کنایه از شراب :
میکند جان جان پریان را جنون
دل فراق جان آدم کرد خون ( ؟ ).( از بهار عجم ) ( آنندراج ).از پیکر گاو آید در کالبد روح
جان پریان کز تن خُم یافت رهایی.خاقانی.

فرهنگ فارسی

کنایه از شراب انگوری
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال رابطه فال رابطه فال تاروت فال تاروت فال شمع فال شمع