لغت نامه دهخدا
بخیلی مکن ایچ اگر مردمی
همانا ز توکم کند خرمی.فردوسی.گر گویی بفرست نگویم نفرستم
با دوست بخیلی نتوان کرد بجانی.سنایی.گر ابر مدد یکدم از انگشت تو گیرد
هرگز نکند بیش بخیلی بمطر بر.سنائی.سلطان که بزر با سپاهی بخیلی کند با او بجان جوانمردی نتوان کرد. ( گلستان ).