بار فکندن

لغت نامه دهخدا

بار فکندن. [ ف َ / ف ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) بار افکندن. بار نهادن. بار بر زمین گذاشتن :
چون بار من ای سفله فکندی ز خر خویش
اندر خر تو چون که نگویم که چه بار است.ناصرخسرو.رجوع به بار و بار افکندن شود.

فرهنگ فارسی

بار نهادن بار بر زمین نهادن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال رابطه فال رابطه فال اوراکل فال اوراکل فال قهوه فال قهوه فال ارمنی فال ارمنی