بادنجان بری

لغت نامه دهخدا

بادنجان بری. [ دَ / دِ جا ن ِ ب َرْ ری ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بادنجان صحرائی. حَدَق. عِرْصِم. بهندی بهت کتائی و بزرگ آنرا بهرنا و بیونانی کفیشون نامند. ماهیت آن : نبات آن بقدر ذرعی و زیاده بر آن و پرشعبه و خاردار و مزروع و خودرو و استاده و مفروش بروی زمین و صغیر و کبیرمیباشد. منبت آن کنار رودخانه ها و صحراها و مواضع سیلها و ثمر آن بقدر زیتون و گردکان و پرخار و در خامی سبز و بعد رسیدن زرد میگردد. و طعم آن بسیار تیز ومایل بتلخی و با بورقیت. طبیعت آن گرم و خشک تر از بستانی و منسوب بمشتری است. افعال و خواص آن : ضماد ثمر آن جهت اورام بلغمی و سیاه کردن موی و خوردن آن جهت سرفه و ضیق النفس و اصلاح فساد بلغم و صفرا و تب و درد پهلو و عسرالبول و بطلان حبس شامه و قتل دیدان و دفع بیماری زنان عقیمه نافع است. ( از مخزن الادویه ).

فرهنگ فارسی

بادنجان صحرایی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ارمنی فال ارمنی فال ابجد فال ابجد فال انبیا فال انبیا فال تک نیت فال تک نیت