دانشنامه اسلامی
یکی از اصلی ترین مباحث مورد اختلاف پیامبران با مخالفان خود، بحث توحید در عبادت و پرستش خداوند بوده است. در این احتجاجات چه آن جا که خداوند به طور مستقیم خود احتجاج کرده است و چه آن جا که احتجاجات پیامبران را نقل می کند، بر این مطلب تأکید شده است که دیگران شأنیت معبود بودن را ندارند و باید فقط خداوند را عبادت کرد. عبادت اصنام یا موجودات دیگر از سوی مشرکان، ناشی از این توهّم آنان بوده که تدبیر امر جهان و تنظیم روابط بندگان با خداوند خالق به اصنام و امثال آن ها واگذار شده است؛ ازاین رو برای تقرّب به خداوند آن ها را می پرستیده اند. یکی از موارد یاد شده، احتجاج های حضرت ابراهیم با قوم خویش است که در بیش تر آن ها بر ربوبیت خداوند و تدبیر امر جهان از سوی وی تکیه، و نقش مستقل دخالت موجودات دیگر در عالم هستی نفی شده است. محور احتجاج ابراهیم، اثبات ربوبیت برای خداوند بوده است، نه اثبات ذات وی؛ زیرا اعتقاد به ربوبیت موجودات دیگر از جمله عللی بوده که انسان ها را بر پرستش غیر خدا وامی داشته است. ابراهیم (علیه السلام) در احتجاج خود، با ریشه پرستش کواکب و موجودات دیگری که مورد پرستش مشرکان بوده مبارزه کرده و از راه افول، به نفی ربوبیت آن ها پرداخته و در نتیجه شایستگی غیر خدا را برای عبادت، باطل دانسته است: «فَلَمّا اَفَلَ قالَ لا اُحِبُّ الاَفِلین». حضرت ابراهیم در پاسخ به محاجّه قوم خود نیز بر ربوبیت خداوند تکیه کرده است:«و حاجَّهُ قَومُهُ قالَ اَتُحجّونّی فِی اللّهِ و قَد هَدنِ و لا اَخافُ ما تُشرِکونَ بِهِ اِلاّ اَن یشاءَ رَبّی شیًا وسِعَ رَبّی کلَّ شَیء عِلمًا اَفَلا تَتَذَکرون» زیرا قوم وی با اعتقاد به ربوبیت برخی موجودات، آن ها را می پرستیدند؛ چنان که از آیه بعد استفاده می شود که آنان او را از غضب کواکب و خورشید و دیگر موجوداتی که مورد پرستش آن ها بوده است، می ترساندند و انکار وی را سبب نزول بلا و غضب آن ها بر بندگان می دانستند:«کیفَ اَخافُ ما اَشرَکتُم» و این مطلب با اعتقاد به ربوبیت موجودات مورد پرستش سازگاری دارد.
← احتجاج ابراهیم در برابر نمرود
بیش ترین درگیری پیامبران با مخالفان، در زمینه اعتقاد به معاد و روز جزا و رسیدگی به حساب انسان ها بوده است و مخالفان پیامبران کسانی بودند که بر مقدّرات جامعه خود تسلّط داشتند و بر آن ها به دل خواه، حکومت می کردند و با این اعتقاد که جهان دیگری باشد و همه انسان ها در آن جهان زنده شوند و به نیک و بد اعمال آنان رسیدگی شود و هرکس جزای عمل خوب و بد خود را ببیند، به شدّت مخالفت می کردند و چون عقیده به جهان آخرت با اعمال و رفتار آن ها با افراد جامعه خود منافات داشت، وجود جهان دیگر و زنده شدن دوباره را امری محال می پنداشتند و پیامبران که منادیان ایمان به عالم آخرت بودند، با استبعاد و مخالفت منکران معاد روبه رو می شدند: «اَءِذا کنّا عِظمًا و رُفتًا اَءِنّا لَمَبعوثونَ خَلقًا جَدیدا». در آیه ۷۹ یس پس از نقل کلام مشرکان درباره انکار معاد می فرماید:همان خدایی که ابتدا انسان ها را آفریده، نادانی و ناتوانی بر او عارض نشده و می تواند دوباره آن ها را زنده کند و به ایشان حیات مجدّد ببخشد:«قُل یحییهَا الَّذی اَنشَاَها اَوَّلَ مَرَّة و هُوَ بِکلِّ خَلق عَلیم» و برای تثبیت این مطلب، در آیات بعدی، خلق آتش از درخت سبز و خلق آسمان و زمین را یادآور شده و نتیجه گرفته است:خدایی که قدرت داشته است آن ها را بیافریند می تواند. مثل انسان ها را دوباره زنده کند:«اَلَّذی جَعَلَ لَکم مِنَ الشَّجَرِ الاَخضَرِ نارًا فَاِذا اَنتُم مِنهُ توقِدون _ اَوَ لَیسَ الَّذی خَلَقَ السَّموتِ والاَرضَ بِقدِر عَلی اَن یخلُقَ مِثلَهُم بَلی وهُوَ الخَلّقُ العَلیم». همین مضمون، یعنی زنده کردن دوباره مردگان در آیات بسیاری از جمله ۴۹ و ۹۸ اسراء و ۱۶، ۳۵ و ۸۲ مؤمنون و ۵۳ صافات ، و ۴۷ واقعه و ۱۰ نازعات ، به گونه ای مطرح شده است.
اثبات رسالت پیامبران
برخی از احتجاجات پیامبران در جهت اثبات رسالت آنان بوده است. هر کدام از انبیا معجزاتی خاص داشته که هدف اصلی از آن معجزات، اثبات این مطلب بوده است که آنان از طرف خدا رسالت دارند تا فرمان های الهی را به انسان ها برسانند و ایشان را هدایت کنند. معجزه اصلی و ابدی پیامبر اسلام یعنی قرآن کریم از سنخ کلام بوده و همیشه مورد اعتراض مشرکان قرار می گرفته است و آنان با انواع و اقسام ترفندها، معجزه بودن قرآن و رسالت پیامبر را انکار، و گاهی او را مجنون، گاهی ساحر و گاهی افترا زننده به خدا معرّفی می کرده اند:«اَفتَری عَلَی اللّهِ کذِبًا اَم بِهِ جِنَّةُ». خداوند با فرمان تحدّی به پیامبر اسلام، رسالت وی را ثابت کرده است:«اَم یقولونَ افتَرهُ قُل فَأتوا بِسورَة مِثلِهِ وادعوا مَنِ استَطَعتُم مِن دونِ اللّهِ اِن کنتُم صدِقین». همین مضمون در آیات دیگری از جمله آیات ۲۳ بقره و ۳۸ یونس و ۱۳ هود نیز آمده و در آن ها از مشرکان خواسته شده است تا مانند قرآن یا مانند یک سوره از قرآن یا ۱۰ سوره از آن را بیاورند. با این تحدّی، بهانه مشرکان را برای ایمان آوردن به پیامبر و قرآن از بین برده است.