انبار نهادن

لغت نامه دهخدا

انبار نهادن. [ اَم ْ ن ِ / ن َ دَ ] ( مص مرکب ) ذخیره کردن. انبار کردن :
وآنگه به تبنگوی کش اندرسپردْشان
ورزآنکه نگنجند بدو در فشردْشان
بر پشت نهدْشان و سوی خانه بردْشان
وز پشت فروگیرد و برهم نهد انبار.منوچهری.نخلها بر کوه و کندو و شجر
می نهند از شهد انبار شکر.مولوی.آرزو می کارم و انبار حسرت می نهم
منتش بر من اگر برقم بخرمن دشمن است.ظهوری ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

ذخیره کردن . انبار کردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال پی ام سی فال پی ام سی فال شمع فال شمع فال تک نیت فال تک نیت فال قهوه فال قهوه