الماس خجالت

لغت نامه دهخدا

الماس خجالت. [ اَ س ِ خ َ ل َ ] ( ترکیب اضافی ) کنایه از عرق خجالت و شرمندگی. ( از بهار عجم ) ( آنندراج ). و رجوع به مجموعه مترادفات ص 134 شود :
بیستون معدن الماس خجالت گردید
شبنم گل نتراشیددم تیشه ما.اسیر ( از بهار عجم ).

فرهنگ فارسی

کنایه از عرق خجالت و شرمندگی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال قهوه فال قهوه فال نخود فال نخود فال ابجد فال ابجد فال اوراکل فال اوراکل