اسب انگیز

لغت نامه دهخدا

اسب انگیز. [ اَ اَ] ( نف مرکب ) اسب انگیزنده. آنکه اسب را به انگیز درآورد. ( سروری ). || ( اِ مرکب ) مهماز. ( سروری ) ( جهانگیری ). مهمیز. آهنی باشد که بر پاشنه کفش و موزه نصب کنند و بهنگام سواری بر پهلوی مرکوب زنند تا تیز رود. ( جهانگیری ).

فرهنگ معین

(اَ. اَ ) ۱ - (اِفا. ) آن که اسب را برانگیزد، اسب انگیزنده . ۲ - (اِمر. ) مهمیز.

فرهنگ عمید

۱. برانگیزانندۀ اسب، آن که اسب را به حرکت وا می دارد.
۲. (اسم ) وسیله ای فلزی که هنگام سواری بر پاشنۀ چکمه می بندند و به پهلوی اسب می زنند تا تندتر حرکت کند، مهمیز.

فرهنگ فارسی

۱ - ( اسم ) اسب انگیزنده آنکه اسب را بر انگیزد . ۲ - ( اسم ) مهمیز آهنی که بر پاشن. کفش سوار باشد و هنگام سواری بر پهلوی اسب زند تا اسب تیزتر رود .

ویکی واژه

آن که اسب را برانگیزد، اسب انگیزنده.
مهمیز.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال جذب فال جذب فال ای چینگ فال ای چینگ فال تاروت فال تاروت فال احساس فال احساس