ابو خداش

لغت نامه دهخدا

ابوخداش. [ اَ خ ِ ] ( ع اِ مرکب ) گربه. ( مهذب الاسماء ). سنور. ( المزهر ). قِطّ.هِرّ. || ارنب. ( المزهر ). خرگوش. درما.
ابوخداش. [ اَ خ ِ ] ( اِخ ) حبان بن زید الشرعبی. تابعی است و جریربن عثمان از او روایت کند. و بعضی او را صحابی شمرده اند.
ابوخداش. [ اَ خ ِ ] ( اِخ ) زیادبن ربیع یحمدی. محدث است.

فرهنگ فارسی

یا ابن ربیع یحمدی محدث است
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال تاروت فال تاروت فال لنورماند فال لنورماند فال اعداد فال اعداد