لغت نامه دهخدا
ابن غانم. [ اِ ن ُ ن ِ ] ( اِخ ) شهاب الدین احمدبن غانم ، برادر علاءالدین علی بن محمد. یکی از ادبای شام.
ابن غانم. [ اِ ن ُن ِ ] ( اِخ ) جمال الدین عبداﷲبن علی بن محمدبن غانم ، پسر علاءالدین علی بن غانم. یکی از ادبا و شعرای شام.
ابن غانم. [ اِ ن ُ ن ِ ] ( اِخ ) عزالدین عبدالسلام بن احمد مقدسی. وفات 678 هَ.ق. صاحب کتاب کشف الاسرار عن حکم الطیور و الازهار و آن مواعظی است به زبان حیوانات و غیر آن.
ابن غانم. [ اِ ن ُ ن ِ ] ( اِخ ) نورالدین علی بن محمدبن علی بن خلیل مقدسی خزرجی ( 920-1004 هَ.ق. ). فقیه حنفی از نسل سعدبن عباده صحابی. در مصر نشو و نما یافته و همانجا بفراگرفتن علوم پرداخته و در بعض مدارس قاهره تدریس کرده است و دو سفر بحج و سه نوبت بزیارت بیت المقدس شده. وی در زمان خویش مرجع علما بود و شهرتی بسیار داشت. او راست : الرمز فی شرح نظم الکنز. کتاب شمعه فی احکام الجمعه. کتاب الاشباه و النظائر.
ابن غانم. [ اِ ن ُ ن ِ ] ( اِخ ) ابراهیم بن احمدبن غانم. او راست کتابی به نام العز و المنافع للمجاهدین فی سبیل اﷲ بآلات الحروب و المدافع و آن مصور است.