ابو اسماعیل علوی

دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] او، ابواسماعیل محمد بن علی بن عبدالله بن عباس بن عبیدالله بن عباس بن الامام امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیهم اجمعین، می باشد. شاعر ما یکی از شاخسارهای درخت پربرکت خلافت و از مفاخر خاندان پیغمبر صلی الله علیه و آله است. او در جامه های بلند بالای افتخار و تجلیل بخود می بالد و خود را مالامال از شرافت خاندان و بزرگواری نسب می بیند، او میان شخصیتی منزه و نسبی عالی می درخشد.
فضائل احمدی و مناقب علوی و شهامت عباسی و بسیاری از فضائل دیگر را که زبان از بیانش عاجز است، در وجود خویش بهم درآمیخته است. مرزبانی گوید: او شاعری است که به پدرانش رضوان الله علیهم زیاد می بالد در ایام متوکل و مدتی دراز پس از او میزیسته و از اشعار اوست:
                      
ترجمه: «من بزرگی از بزرگان ساداتم، آنها که دست احسانشان به عطایای فراوان می بارد. آنها بهترین و برترین کسی هستند که با پای برهنه یا با کفش راه پیموده و عالیترین سخاوتمندان از اولاد غالب (غالب بن فهر، جد پیامبر اکرم) می باشند. اینان برای دوستانشان چون من و سلوی و در کام دشمن بداندیش سم مهلکند». و هم از اشعار اوست:
ترجمه: «من با نگاه مهرآمیز او را (محبوبه) درود فرستادم ولی او با نگاهی خشم آلود بی مهری آغاز کرد. دیدم که جانم بر لب پرتگاه است. ناچار به صبر و شکیبائی پناه بردم و همان صبر دوای درد من بود».
اما این که ابواسماعیل به پدرانش افتخار می کند، حق دارد آخر شما بگوئید بدانم چه کسی را می یابید بزرگان آل هاشم او را زاده باشند و او شایسته آن نباشد که پای بر عرش اعلی ساید؟ کدام شریفی است در سایه خاندان قمر بنی هاشم اباالفضل باشد و او را نزیبد تا اوج فلک در برابر مجد و عظمتش سر تعظیم فرود آرد؟ اگر شاعر ما به خاندانش می بالد، بجا است زیرا آنان در حقیقت ستارگان زمین، پرچمهای هدایت و نمونه های شاخص ایمانند:
ترجمه: «از اینان به هر کس برخورد کنی از پیر و جوان او را علم هدایت یا دریای خیر و عطا خواهی یافت». این جد او اباالفضل العباس ثانی است که خطیب درباره او چنین گوید: «دانشمندی شاعر و فصیح از شخصیت های بنی هاشم است که زبان و بیانش معروف می باشد تا جائی که غالب علویان ذوق شعر او را برتر از همه فرزندان ابوطالب می شناسند». وی از حاشیه نشینان مجلس هرون بود در یکی از اشعارش برادری ابوطالب با عبدالله را که با هم برادر تنی بودند، آورده گوید:
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم