گیر انداختن. [ اَ ت َ ] ( مص مرکب ) در تداول عامه ، گرفتار کردن. اسیر کردن. به دام افکندن. در تله انداختن. در مخمصه انداختن. مبتلی ساختن. ( یادداشت به خط مؤلف ). گرفتاری ایجاد کردن برای کسی.
فرهنگ فارسی
(مصدر ) ۱ - گرفتار کردن بدام انداختن. ۲ - دچار مخمصه کردن .