گندیدگی. [ گ َ دی دَ / دِ ] ( حامص ) گندگی. ( آنندراج ). تعفن. عفونت. ( ناظم الاطباء ). رجوع به گندگی و تعفن شود. || پوسیدگی. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ معین
(گَ دِ ) (حامص . ) تعفن ، عفونت .
فرهنگ عمید
گندیده بودن، تعفن.
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ( گندید گندد خواهد گندید بگند گندنده گندیده ) ۱ - بوی بد یافتن متعفن شدن گنده شدن : ... هیکلی که صخر جنی از طلعت او برمیدی و عینالقطر از بغلش بگندیدی . ( گلستان ) ۲ - پوسیدن .
فرهنگستان زبان و ادب
{putrefaction} [علوم و فنّاوری غذا] تجزیه یا فساد میکربی بی هوازی مواد، به ویژه فراورده های چربی مانند گوشت و ماهی، که با ایجاد ترکیبات بدبو همراه است
دانشنامه عمومی
گندیدگی ( انگلیسی: Putrefaction ) تجزیه یا فساد میکربی بی هوازی مواد، به ویژه فراورده های چربی مانند گوشت و ماهی، که با ایجاد ترکیبات بدبو همراه است.
دانشنامه آزاد فارسی
گندیدگی (putrefaction) تجزیه مادۀ آلی، بر اثر عملکرد موجودات ذره بینی.