گریب

لغت نامه دهخدا

گریب. [ گ َ / گ ِ ] ( اِ ) معرب آن جریب است و آن مقدار مسافتی است که با دو گاو بتوان زراعت کرد. فَدان. ( المنجد ): درم را به شصت پشیز کردند و گریب ها به شست عشیر. ( التفهیم چ همایی ص 34 ). رجوع به شعوری ج 2 ورق 292 و ورق 308 شود.

فرهنگ فارسی

جریب
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال درخت فال درخت فال تاروت فال تاروت فال نخود فال نخود