ککی

لغت نامه دهخدا

ککی. [ ک َ ] ( اِ ) ککه است که فضله وافگندگی و غایط آدمی باشد. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). ککه. سرگین آدمی. ( انجمن آرا ). و رجوع به ککه شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) فضل. آدمی براز غایط .
ککه است که فضله و افگندگی و غایط آدمی باشد. سرگین آدمی

دانشنامه عمومی

ککی (زرآباد). ککی، روستایی در دهستان زرآباد شرقی بخش مرکزی شهرستان زرآباد در استان سیستان و بلوچستان ایران است.
برپایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵، جمعیت این روستا برابر با ۱۰۰ نفر ( ۲۱ خانوار ) بوده است.
ککی (سیب و سوران). ککی، روستایی در دهستان سیب و سوران بخش مرکزی شهرستان سیب و سوران در استان سیستان و بلوچستان ایران است.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵، جمعیت این روستا برابر با ۳۵۵ نفر ( ۸۹ خانوار ) بوده است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم