کوفتی. ( ص نسبی ) مبتلابه کوفت. سیفلیسی. کوفتی و آتشکی. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). آدم کوفت گرفته. مبتلا به مرض سیفلیس. ( فرهنگ لغات عامیانه جمالزاده ). || در تداول عامه خاصه زنان ، سخت مکروه. سخت منفور. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || ناچیز. بی ارز. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). صفتی است که در مقام تحقیربرای اجسام بی جان ممکن است به کار رود: کتاب کوفتی.روزنامه کوفتی. ( فرهنگ لغات عامیانه جمالزاده ).