کفنی. [ ک َ ف َ ] ( ص نسبی ، اِ ) منسوب به کفن. یک قسم لباس فرسوده مر درویشان را. ( ناظم الاطباء ).نوعی از پیراهن که فقیران پوشند. ( آنندراج ) ( فرهنگ فارسی معین ). قیظه. ( فرهنگ فارسی معین ) : مرد میدانی اگر بگذری از ما و منی رتبه خودشکنی نیست کم از بت شکنی نسبت فقر و فنا بس که به هم نزدیک است نیست یک پرده جدایی زکفن تا کفنی.شاه قاسم انوار ( از آنندراج ).تا چه آید به سر خاک شهیدان از تو پیش بالای تو پوشیده قیامت کفنی.میرزامعز ( از آنندراج ).
فرهنگ فارسی
۱ - ( صفت ) منسوب به کفن ۲ - ( اسم ) نوعی پیراهن که فقیران و درویشان می پوشیدند قیظه : ( مرد میدانی اگر بگذری از ما و منی رتب. خود شکنی نیست کم از بت شکنی ) . ( نسبت فقر و فنابس که بهم نزدیک است نیست یک پرده جدایی ز کفن تا کفنی ) . ( قاسم انوار ) منسوب به کفن . یک قسمت لباس فرسوده مردرویشان را . نوعی از پیراهن که فقیران پوشند.