کابیان

لغت نامه دهخدا

کابیان. ( اِخ ) کاویان. درفش کاویان : و آن پوست پاره را به جواهر بیاراست و به فال گرفت و درفش کابیان نام نهاد و علامت اوبود در همه جنگها. ( فارسنامه ابن البلخی ص 35 ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به [ کابی ] [ و آن پوست پاره را بجواهر بیاراست و بفال گرفت و درفش کابیان نام نهاد و علامت او بود در هم. جنگها ] . ( فارسنام. ابن البلخی )
کاویان درفش کاویان

فرهنگ اسم ها

اسم: کابیان (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: kābiyān) (فارسی: کابيان) (انگلیسی: kabiyan)
معنی: درفش کاویان، ( = کاویان )، کاویان
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تماس فال تماس فال پی ام سی فال پی ام سی فال ارمنی فال ارمنی فال ورق فال ورق