چشم انداختن

لغت نامه دهخدا

چشم انداختن. [ چ َ / چ ِ اَ ت َ ] ( مص مرکب ) تماشا کردن. ( مجموعه مترادفات ). چشم افکندن. نظر کردن. نگاه کردن. رجوع به چشم افکندن شود.
- ازچشم انداختن کسی یا چیزی را ؛ کنایه از بی اعتبار کردن آن کس یا آن چیز را در نظر بینندگان. از چشم افکندن.
- چشم انداختن بر چیزی یا در چیزی ؛ نگریستن ونگاه کردن بر چیزی یا در چیزی. ( آنندراج ).
- چشم انداختن به چیزی ؛ کنایه از نگاه کردن و نگریستن به چیزی. ( آنندراج ) :
ندارد توتیای چشم من جز سرمه چشمت
شود روشن اگر چشمی به چشم من بیندازی.وحید ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

چشم بنه ( بر در ) چیزی . نگاه کردن به ... نظر کردن در...
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال راز فال راز فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال پی ام سی فال پی ام سی