چاچله

لغت نامه دهخدا

چاچله. [ چ َ ل َ / چ َ ل ْ ل َ ] ( اِ ) کفش و پای افزار چرمی. پوزار. نوعی کفش. قسمی پای افزار. مطلق پاپوش :
گرفتم که جایی رسیدی ز مال
که زرین کنی صندل و چاچله.عنصری.غلام ارساده رو باشد و گر نوخطبود خوشتر
خوش اندر خوش بود باز آنکه با زوبین و چاچله.عسجدی.کبر کردندی همه بر کتفشان نی گوردین
صدر جستندی همه در پایشان نی چاچله.مسعودسعد.بس که کند بچشم و سر بر در درگه تو بر
صاحب چاچ و کاشغر خدمت کفش و چاچله.فلکی شروانی.
چاچله. [ ] ( اِخ ) نام للکای دیلمان است. ( حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی ).

فرهنگ معین

(چَ لِ ) (اِ. ) کفش ، پاپوش .

فرهنگ عمید

کفش، پاافزار، پاپوش: گرفتم به جایی رسیدی ز مال / که زرین کنی سندل و چاچله (عنصری: ۳۴۶ ).

ویکی واژه

کفش، پاپوش.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال امروز فال امروز فال نخود فال نخود فال مکعب فال مکعب