پای خوان

لغت نامه دهخدا

پای خوان. [ خوا / خا ] ( اِ مرکب ) بمعنی ترجمه باشد و آن معنی لغتی است از زبانی بزبان دیگر. ( برهان ). وَستی. همسیراز. پچوه. پچواک. ( اصل کلمه و مترادفات که در ذیل آورده ایم مجعول و مصنوع بنظر می آید مگر آنکه شواهدی آنرا تأیید کند ).

فرهنگ فارسی

بمعنی ترجمه باشد و آن معنی لغتی است از زبانی به زبان دیگر
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال آرزو فال آرزو فال تاروت فال تاروت فال چوب فال چوب فال احساس فال احساس