وکت

لغت نامه دهخدا

وکت. [ وَ] ( ع اِ ) چیز اندک. || ( مص ) نشان کردن. || پر کردن. || گام نزدیک نهادن در رفتار. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ).
وکت. [ وُ ک َ ] ( ع اِ ) ج ِ وُکتة، و آن جای آتش جستن از آتش زنه است. ( از اقرب الموارد ). رجوع به وکتة شود.

فرهنگ فارسی

جمع وکته و آن جای آتش جای آتش جستن از آتش زنه است
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال جذب فال جذب فال تاروت فال تاروت فال تک نیت فال تک نیت