نیکو گوهری

لغت نامه دهخدا

نیکوگوهری. [ گ َ / گُو هََ ] ( حامص مرکب ) نیک نهادی. نجابت. ( یادداشت مؤلف ) :
گر سری یابد به عالم کس به نیکوگوهری
رودکی را بر سر آن مردمان باید سری. ( از یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

نیک نهادی . نجابت .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم