مل ء. [ م ِل ْءْ ] ( ع اِ ) پُری.ج ، املاء. ( از منتهی الارب ). پری و آنچه پر کند آوند را. ( ناظم الاطباء ). آنچه در آوند گنجد وقتی که پر باشد. ملاَّن مثنی و اَملاء جمع آن است. || مل ٔالجفن ؛ مثلی است در بیغمی زیرا هر که غمی داشته باشداو را از اندیشه و اندوه خواب نباشد. متنبی گوید: انام مل ء جفونی عن شواردها. ( از اقرب الموارد ). || ( ص ) پر : از جوامع که بوالفضل عراقی کرده است... و آنچه بهاءالدین کمال ثابت کرده است...از... کتب خانه های مل ء از کتب طوایف. ( کتاب النقض ص 163 ). سبزوار بحمداﷲ و منه مل ء از اسلام و شریعت است وآراسته به مساجد نورانی و مدارس نیکو. ( کتاب النقض ص 173 ). خواجه کتابی بدین بزرگی بساخته است همه مل ء از عداوت علی ( ع ). ( کتاب النقض ص 471 ). ابوبکر باقلانی رأس و رئیس مجبره بود وخطبه ای کرده است مل ء از جبر و تشبیه و نفی عدل و توحید. ( کتاب النقض ص 158 ). - مل ءالارض ؛ پر زمین : ان الذین کفروا و ماتوا و هم کفار فلن یقبل من احدهم مل ءالارض ذهباً... . ( قرآن 91/3 ). - || کنایه از شایع و مشهور و معلوم خاص و عام : خبر واقعه در «اران » و «آذربیجان » انتشار گرفته بود و تهی دستی من مل ءالارض... ( نفثة المصدور چ یزدگردی ص 99 ).
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی مِّلْءُ: به اندازه ی آکندگی - به اندازه ی پُری (کلمه ملء به معنای پری ظرف است از چیزی که در آن ریخته باشند . در عبارت "ملء الارض ذهبا" کره زمین ظرفی فرض شده که مالامال از طلا باشد ، پس این جمله از قبیل استعاره تخییلیه ، و استعاره به کنایه است ) تکرار در قرآن: ۴۰(بار) (به فتح میم) پرکدن. خواه پرکردن با آب باشد یا غیرآن. . ما آسمان را تفحص کردیم و یافتیم که با نگهبانها و شهابها پر شده است. املاء: پرکردن. . اِمْتِلاء: پرشدن. . مِلْء (به کسر میم) نام مقداری است که ظرفی را پرکند . آنانکه کافراند و کافر بمیرند اگر یکیشان آنقدر طلا به عوض دهد که زمین پرشود از او پذیرفته نیست. *** مَلَأ: جماعت و جماعت اشراف. در صحاح گفته: «اَلْمَلَأُ اَلْجَماعَةُ» در قاموس و اقرب از جمله معانی آن اشراف ناس و مطلق جماعت است به معنی خُلق و مشورت نیز آمده است. طبرسی فرموده: ملاً به معنی جماعت اشراف است که هیبت آنها سینهها را پر کند. راغب آن را جماعتی که بر یک رأیاند معنی کرده وجه تسمیه را مانند طبرسی گفته است. ناگفته نماند: در قرآن مجید هم در جماعت اشراف بکار رفته مثل . و هم در مطلق جماعت و قوم، مثل . که مراد مطلق قوم فرعون است ولی بیشتر در اشراف قوم بکار رفته است در ملحقات صحیفه سجادیّه هست: «سُبْحانَکَ حاضِرُ کُلِ مَلَأٍ» شاید. به مطلق جماعت از آن ملاء گفته شده که محلّی از زمین و یا چشم بیننده را پر میکنند. ملاء اعلی 1- . یعنی شیاطین به جماعت بالاتر نتوانستند گوش بدهند و از هر طرف زده میشوند و طرد میگردند. گفتهاند: مراد از ملاء اعلی جماعت ملائکه است که شیاطین در صورت استماع کلام آنها و استراق سمع از هر طرف رانده میشوند و در اینصورت باید گفت: ملائکه در آسمانها اجتماعی دارند که شیاطین در صورت ورود به آن انجمن ازاخبار غیبی و از حوادث آینده مطلع میشوند لذا از استماع جریان آن ممنوعند. به نظر بعضی: مراد از ملاء اعلی مخلوقاتی است که در کرات آسمانیاند و شیاطین سعی میکردند به آن مکانها نزدیک شوند و اسرار بیشتری بدست آورند در «سَماء» مشروحاً گفتهایم که در آسمانها مخلوقات زنده وجود دارند و هم اکنون اصوات آنها را به صورت امواج بیسیم میگیرند. 2- . ظاهراً مراد از ملاء اعلی ملائکه و مراد از اختصام آنها همان است که در جواب «اِنّی جاعِلٌ فِی الْاَرْضِ خَلیفَةً» گفتند «أَتَجْعَلُ فیها مَنْ یُفْسِدُ فیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ» (والله اعلم) و یا اختصاصی است که میان خویش داشتند. [ویکی الکتاب] معنی مِّلْءُ: به اندازه ی آکندگی - به اندازه ی پُری (کلمه ملء به معنای پری ظرف است از چیزی که در آن ریخته باشند . در عبارت "ملء الارض ذهبا" کره زمین ظرفی فرض شده که مالامال از طلا باشد ، پس این جمله از قبیل استعاره تخییلیه ، و استعاره به کنایه است ) ریشه کلمه: مل ء (۴۰ بار) (به فتح میم) پرکدن. خواه پرکردن با آب باشد یا غیرآن. . ما آسمان را تفحص کردیم و یافتیم که با نگهبانها و شهابها پر شده است. املاء: پرکردن. . اِمْتِلاء: پرشدن. . مِلْء (به کسر میم) نام مقداری است که ظرفی را پرکند . آنانکه کافراند و کافر بمیرند اگر یکیشان آنقدر طلا به عوض دهد که زمین پرشود از او پذیرفته نیست. *** مَلَأ: جماعت و جماعت اشراف. در صحاح گفته: «اَلْمَلَأُ اَلْجَماعَةُ» در قاموس و اقرب از جمله معانی آن اشراف ناس و مطلق جماعت است به معنی خُلق و مشورت نیز آمده است. طبرسی فرموده: ملاً به معنی جماعت اشراف است که هیبت آنها سینهها را پر کند. راغب آن را جماعتی که بر یک رأیاند معنی کرده وجه تسمیه را مانند طبرسی گفته است. ناگفته نماند: در قرآن مجید هم در جماعت اشراف بکار رفته مثل . و هم در مطلق جماعت و قوم، مثل . که مراد مطلق قوم فرعون است ولی بیشتر در اشراف قوم بکار رفته است در ملحقات صحیفه سجادیّه هست: «سُبْحانَکَ حاضِرُ کُلِ مَلَأٍ» شاید. به مطلق جماعت از آن ملاء گفته شده که محلّی از زمین و یا چشم بیننده را پر میکنند. ملاء اعلی 1- . یعنی شیاطین به جماعت بالاتر نتوانستند گوش بدهند و از هر طرف زده میشوند و طرد میگردند. گفتهاند: مراد از ملاء اعلی جماعت ملائکه است که شیاطین در صورت استماع کلام آنها و استراق سمع از هر طرف رانده میشوند و در اینصورت باید گفت: ملائکه در آسمانها اجتماعی دارند که شیاطین در صورت ورود به آن انجمن ازاخبار غیبی و از حوادث آینده مطلع میشوند لذا از استماع جریان آن ممنوعند. به نظر بعضی: مراد از ملاء اعلی مخلوقاتی است که در کرات آسمانیاند و شیاطین سعی میکردند به آن مکانها نزدیک شوند و اسرار بیشتری بدست آورند در «سَماء» مشروحاً گفتهایم که در آسمانها مخلوقات زنده وجود دارند و هم اکنون اصوات آنها را به صورت امواج بیسیم میگیرند. 2- . ظاهراً مراد از ملاء اعلی ملائکه و مراد از اختصام آنها همان است که در جواب «اِنّی جاعِلٌ فِی الْاَرْضِ خَلیفَةً» گفتند «أَتَجْعَلُ فیها مَنْ یُفْسِدُ فیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ» (والله اعلم) و یا اختصاصی است که میان خویش داشتند.