اقسام مساوات در سیره نبوی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اصل مساوات از جمله دستورهای اسلام است و پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) در تمام جنبه های زندگی، آن را به کار گرفت و همواره در تمام عملکرد ها به آن توجه داشت؛ مانند: مساوات در برابر قانون، تحصیل علم، و غیره را انجام می داد.
اصل مساوات از جمله دستورهای اسلام است و پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) در تمام جنبه های زندگی، آن را به کار گرفت و همواره در تمام عملکرد ها به آن توجه داشت؛ مانند: مساوات در برابر قانون، تقسیم بیت المال، مالیات های اسلامی، تحصیل علم، تصدی مشاغل و مناصب و … که برای نمونه به مواردی اشاره می شود.
مساوات اجتماعی
مساوات اجتماعی آن است که در یک جامعه میان انسان ها از نظر نژاد، طبقه و حقوق اجتماعی، هیچ اختلاف و تمایزی نباشد و همه افراد از حقوق اجتماعی برابر بهره مند باشند و همگان به یک دید نگاه شوند.پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) برای اینکه بسیاری از رسوم جاهلی و برتری جویی های نادرست و اختلافات طبقاتی برجای مانده، میان اعراب مسلمان را از میان بردارد، اقدام های عملی زیادی در این باره انجام داد تا بر همگان روشن سازد که همه مسلمانان از نظر اجتماعی، مساوی اند و فقیران و بردگان با بزرگان و ثروتمندان فرقی ندارند و همه با هم برابرند و هیچ تمایز و برتری بر یکدیگر ندارند. مهم ترین نمونه آن ازدواج «جویبر» و «زَلفا» است.جویبر اهل یمامه و مردی کوتاه قد، زشت و فقیر بود که بعد از مسلمان شدن به مدینه آمده بود.پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) برای در هم شکستن رسوم جاهلی وی را به خواستگاری دختر «زیاد بن لبید» از بزرگان و محترمان قبیله بنی بیاضه (یکی ازقبایل انصار) فرستاد و در جواب زیاد که وی را هم شان و لایق ازدواج با دختر خود نمی دانست فرمود:«یا زیاد! جویبر مؤمن و المؤمن کفو للمؤمنه و المسلم کفو للمسلمه فزوجه یا زیاد و لا ترغب عنه؛ ای زیاد! جویبر، مؤمن است و مرد مؤمن، شایسته و همتای زن مؤمن است و مرد مسلمان، شایسته و همتای زن مسلمان است؛ پس با این ازدواج موافقت کن و مخالفت نکن.»همچنین پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) دختر عمه خود زینب دختر جحش را که نوه عبدالمطلب بود، به ازدواج زید، یعنی همان غلام آزاد شده خود درآورد. در این باره پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) به خانه زینب رفت و او را برای زید خواستگاری کرد. پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) با این اعمال، اختلافات طبقاتی و خانوادگی و رسوم نادرست اجتماعی و برتری جویی های نادرست را در هم شکست و همه مسلمانان را چه سیاه و چه سفید، چه برده و چه آزاد، و چه ثروتمند و فقیر را برابر و هم کفو اعلام کرد و این چنین، مساوات را در جامعه عینیت بخشید، تا همگان به او اقتدا کنند و بدانند که شرافت و برتری انسان ها فقط به تقوا و کمالات معنوی است، نه پول، ثروت، نژاد و طبقه خاص.
مساوات در برابر قانون
یکی دیگر از نمونه های بارز مساوات در سیره رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلّم)، برابری در اجرای قانون برای همگان بود. پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) این نوع مساوات را سخت پاس می داشت. در توصیف آن حضرت آمده است:«صاروا عنده فی الحق سواءً؛ همگان در قبال حق در نظرش یکسان بودند.»پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله وسلّم) در اجرای قانون، ملاحظه ای جز ملاحظه حق نمی کرد و اجازه هیچ گونه تخطی از آن را به کسی نمی داد و حفظ آن را از عوامل حفظ سلامت جامعه و حکومت و عدول از آن را مایه تباهی جامعه و هلاکت می دانست؛ به همین سبب به شدت از تبعیض در اجرای قانون منع می کرد و می فرمود:«انما هلک بنواسرائیل لانهم کانو یقیمون الحدود علی الوضیع دون الشریف؛ بنی اسرائیل تنها به این سبب هلاک شدند که حدود را درباره زیردستان اجرا می کردند و بزرگان را معاف می داشتند.» بنابراین اجازه نمی داد، هیچ کس خود را فراتر از قانون بداند و هیچ چیز سبب زیر پاگذاشتن قانون شود.نقل شده است که زنی از قبیله بنی مخزوم دزدی کرد. قریش درصدد برآمدند که نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) شفاعت کنند و چون پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) را می شناختند، گفتند: «چه کسی جز اسامه که مورد علاقه پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) است شهامت این کار را دارد؟» سپس اسامه را شفیع قرار دادند و او در این باره با پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) صحبت کرد. پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) سخت خشمناک شد تا جایی که رنگ چهره اش برافروخته شد و به اسامه فرمود: «آیا درباره حدی از حدود الهی شفاعت می کنی؟» وی از سخن خویش پشیمان شد و معذرت خواهی کرد. به دنبال این قضیه، پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) خطبه ای خواند و فرمود:«فانما هلک الذین من قبلکم انهم کانوا اذا سرق فیهم الشریف ترکوه و اذا سرف فیهم الضعیف اقاموا علیه الحد و انیّ والذی نفسی بیده، لو اَن فاطمه بنت محمد سَرَقت، فقطعت یدها؛ همانا پیشینیان هلاک شدند؛ زیرا اگر فردی بزرگ از ایشان دزدی می کرد، رهایش می کردند و اگر فردی ضعیف دزدی می کرد، بر وی حد جاری می کردند. سوگند به آن که جانم در دست اوست؛ اگر فاطمه دختر محمد نیز دزدی کرده بود، دست او را می بریدم؛ آن گاه قانون را درباره آن زن بنی مخزوم اجرا کرد.» این پایبندی رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) به اجرای قانون و مساوات همه افراد در برابر آن به حدی بود که خود در آخرین روزهای زندگی اش در حالی که به شدت بیمار بود، به مسجد رفت و خطاب به جمع حاضر فرمود:«ایها الناس فانی … فیکم مراراً؛ ای مردم! من خدایی را که جز او خدایی نیست، در برابر شما می ستایم. هر که در میان شما حقی برگردن من دارد، اکنون من؛ اگر تازیانه ای (به ناحق) بر پشت کسی زده ام، این پشت من، بیاید و به جای آن تازیانه بزند و اگر کسی را دشنام داده ام، بیاید و دشنام دهد. زنهار که دشمنی درسرشت و در شان من نیست. بدانید محبوب ترین شما نزد من کسی است که اگر حقی برگردن من دارد، از من بستاند یا مرا حلال کند تا خدا را که دیدار می کنم، پاک و پاکیزه باشم و چنین می بینم که این درخواست، کافی نیست و لازم است چند بار در میان شما برخیزم و آن را تکرار کنم.»
تقسیم بیت المال
...
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم